برای رسیدن به تمام چیزهایی که روزی نیازم بود از خودم رها شدم و به باور رسیدم. باور خود٬ باور او و تمام کسانی که روزی مرا دوست داشتند. باور کردم که روزی از پشت ابرها بیرون خواهد آمد در حالی که دستانم را به سویش دراز کردم و با تمام وجود باور کردم که خواهد آمد. آری باور کردم که تمام نیاز من چیزی جز به او رسیدن نیست.