حرفهای یک نفر

می خواهم بنویسم هر آنچه از درونم بر می خیزد

حرفهای یک نفر

می خواهم بنویسم هر آنچه از درونم بر می خیزد

ندانستن

کاش در آن شب می دانستم که قافله ما به کجا می شتابد. کاش آن شب از آن همه هیاهو می دانستم که خبری است، خبری بی پایان. زندگی با تمام زیبایی به من لبخند تلخی زد و گفت: باید می دانستی. حال گناه من چیست که نمی دانستم و حال گناهم فقط ندانستن است. ندانستن. شما هم به جرم ندانستن میمیرید؟
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد